ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
33 - تصاویر : مراسم جادو کردن هیتلر توسط غیب گوی آدم خوار !
این
جادو گران جوان با نوشیدن مشروبات روح خود را شیطانی کردند تا جادو گری انجام
دهند .
آنها همچنین از سیبروک خواستند تا در کلبه همراه آن ها باشد و او نیز نه تنها به منظور آزمودن نظریات خویش بلکه برای اعتقاد به نجات بشریت دعوت آن ها را پذیرفت .
سیبروک در طول دوران کوتاه موفقیت در نویسندگی ،
به تمام معنا یک انسان وحشی بود .
برای مثال او با آدم خوران آفریقای غربی هم سفره شد و گوشت انسان را همانند گوشت گوساله خوب و پروار دانست !
او در مورد اولین تجربهاش از خوردن گوشت انسان نوشت : « چندان جوان نبود ، اما مثل گوشت گاو هم نبود ... شبیه هیچ کدام از گوشت ها یی که تاکنون خورده ام نبود ! »
مجله ی
لایف در مورد این مراسم چنین مینویسد : جلسه با هیتلر نامیدن مجسمه آماده
شده آغاز شد : « تو هیتلر هستی و هیتلر تویی ! » سپس سردسته جادوگران گفت :
« غصه ها و پریشانی ها یی که به تو میرسد به هیتلر برسان ! »
سپس ادامه داد :
« هیتلر ! تو دشمن بشریت و جهان هستی پس لعنت بر تو باد !
ما تو را با هر قطره ی اشک و خونی که جاری ساختی نفرین میکنیم !
ما تو را با نفرین همه کسانی که تو را نفرین کردند، نفرین میکنیم ! »
این مراسم با کوبیدن میخ بر قلب
و گلوی هیتلر به اوج رسید و جادو گران از خدای پاگانی خود خواستند تا
زخم ها و جراحت ها را بر جسم واقعی هیتلر منتقل سازد .
آنها گفتند : « ما سوزن ها و میخ های خود را بر قلب هیتلر فرو بردیم . »
در انتهای این مراسم مجسمه ی هیتلر در جنگل کاج دفن شد تا توسط کرمها خورده شود .
سیبروک بعدها به خواست خودش در یک بیمارستان روانی در نیویورک بستری شد و سر انجام در سپتامبر ۱۹۴۵ خود کشی کرد .